محل تبلیغات شما

يادداشتهاي پراکنده



باد را بگو از دلتنگی‌هایم ترانه نسازد

آسمان پرستاره را بگو رویاهایم را نادیده بگیرد

چرا که سکوت، حقیقت نهفته‎‌ی من است.

آغاز سخن، گزینش واژگان است، تراش مجسمه ‎ساز بر پیکر من

در آرزوی آنکه از نگاه، حقیقت را دریابد

روزها را می‌شمرم

و شب‌ها را، لحظه‌ها را

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
***************************

کاش چشمانی بود که نشانه‌ها را در تاریکی می‌دید
و گوشی که آواهای خاموش را می‌توانست شنید
کاش آدمیان می‌توانستند این همه را در خود گیرند و بپذیرند
و کاش آدمی را زبانی بود که با گفتار راست خود، از خاموشی‌ خودخواسته‌مان بیرون توانست کشید
تا از آنچه در بندمان کشیده است

سخن بگوییم

 ******************************

 بیانی تازه از چیدن سپیده‌دم سروده‌ی مارگوت بیکل ترجمه‌ی احمد شاملو


بین همه چیزهای قلابی بی ارزش که نهایتا چیزی از فروش آنها بدست هیچکس نمی‌آید و بین همه آدمهای دروغین که خود را پنهان می‌کنند، علاقه‌ی راستین انسان‌ها به یکدیگر، هم حقیقی است و هم یک میلیون دلار ارزش دارد.


1- فیلمی با همین نام از ویلیام وایلر با بازی اودری هپبورن و پیتر اوتول - 1960

2- million dollar baby.

3- . that's why.


دلتنگی‌های بی‌بهانه آواز را در گلو برمی‌خیزاند در جستجوی روزنی برای برآمدن و فریاد کردن و بیرون ریختن اندیشه‌های درهم تلنبار شده و چون نتواند، بناچار می‌جوشد و بر قاب پنجره چشم می‌نشیند. هجوم خاطره‌ها، وزش باد است بر آتش و یاد آن که دوست‌داشتنی‌ترینش بودی، بی‌بهانه‌ات می‌کند برای پنهان کردن اشک‌هایت.

فردا به دیدارش خواهم رفت. گریز از شهر و مردمانش و رو نهادن به بیابان و در گستردگی بیکرانه‌اش خود را گم کردن، مرا به یاد رهائی می‌اندازد.


سال سوم دبیرستان بودم و شانزده ساله، بزرگترین سرگرمی ام آن روزها رادیوضبط پاناسونیک دست دومی بود که بالای تاقچه جا خوش کرده بود و همدم لحظات تنهائی بود. درست بالای سرم وقتی که روی تخت دراز می‌کشیدم با چشمان بسته نیز می‌توانستم روشنش کنم و همراه کتاب‌خواندن‌های ممتد و طولانی خالی سکوت را با صدایش پر کنم. گر چه همدم من آن روزها بیشتر رادیو بود که از داستان شب شروع می‌شد و تا پاسی از سحر ادامه داشت، اما کاست هم تک و توکی به دستم می‌رسید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها